یکی از بهترین راه بیان مطالب و حقایق ، استفاده از مثل و تمثیل است . یکی از این مثل ها
که به درد امروز و ایام دهه فجر می خورد ، داستان طوطی و بازرگان در مثنوی مولوی است.
خلاصه داستان از این قرار است که«بازرگانی قصد تجارت به هندوستان داشت و پیش از رفتن،
به هر یک از اهالی گفت: چه ارمغانی دوست دارند که از آنجا برایشان بیاورد. از طوطی هم
پرسید. طوطی محبوس، گفت وقتی به آنجا رسیدی و طوطیان را دیدی، سلام مرا به آنها
برسان و از حال من به آنها بگو. خواست که از آنها دادخواهی کند و راه چاره بجوید. گفت:
به آنها بگو روا نیست که من در قفس باشم و شما در چمنزار.
بازرگان به هندوستان رفت و در آنجا تعدادی طوطی دید و پیام طوطی را به آنها رساند.
یکی از آن طوطیان لرزید و افتاد و نفسش بند آمد و مرد. خواجه از گفتن آن حرف پشیمان شد.
وقتی به منزل بازگشت تحفه هر کسی را بدو داد و طوطی گفت: تحفه من چه شد؟ بازرگان گفت:
ای کاش پیامت را نرسانده بودم و از آنچه رخ داد به طوطی گفت.
وقتی حرف بازرگان به پایان رسید، طوطی نیز خودش را انداخت و چنان نمود که مرده است.
بازرگان بلند شد و بی تاب گردید و آه و فغان او به آسمان بلند شد. طوطی را از قفس بیرون
آورد و به دور انداخت و همین موقع بود که طوطی بلند شد و پرواز کرد و از قفس نجات یافت.
در آنجا راز رها شدنش را به بازرگان چنین گفت که من بواسطه صدای و حرکات زیبایم در زندان بودم و
با وانمودی به مرگ آن زیبایی ها، از زندان زیبایی های خودم رها شدم.
برداشتی که ما از این داستان در رابطه با انقلاب می توانیم داشته باشیم این است که
کشور ما در زمان طاغوت ، از شاه تا مردم عادی در قفس ظلم و ستم استکبار آمریکا اسیر بودند!!!
مردم اسیر و دربند شاه ، و دچار فساد سران بود و شاه اسیر و دست نشانده آن سوی مرزها بود!!!
دین در دست آنها اسیر و گرفتار بود نه از استقلال کشور خبری بود! و نه از آزادی مردم و حتی ارزشهای
دینی مورد تمسخر قرار می گرفتند!!!
در این فضا و جو کشور همه از دست رژیم خسته و ناراحت بودند ولی جرات سرنگونی و...را نداشتند!
تا این امام خمینی ره عملا راه را به مردم نشان داد که با حرف زدن و دل نگرانی نمی شود رهایی پیدا کرد ؛
باید از جان دست شست یعنی- بمیر تا زنده شوی - باید رفتن به زندان و تعبید و حتی شهادت را با جان خرید
تا نجات حتمی به دست آورد . درسی که از جدش امام حسین علیه السلام آموخته بود؛ زیرا شرایط همان
شرایط بود و زندگی همان ، اسلام هم همان بود باید فرهنگ شهادت طلبی را زنده می کرد.
این درس بزرگ را عملا به ما نشان داد؛ یعنی هر وقت خواستید از زیر ظلم و اسارت استکبار نجات پیدا کنید،
باید روحیه ایثار و از خودگذشتگی در بین شما باشد و گرنه دشمن از در بیرون کنی از پنجره وارد می شود..
خلاصه مطلب اگر امام این حرف های خوب را می زد و عملا خودش تعبید و از خودگذشتگی نمی کرد،
ملت را از اسارت طاغوت نجات نمی داد امروز هم برای بقائ انقلاب باید عملا فرهنگ شهادت و ایثار و....
در کشور زنده شود.